بشر پيشتر، آنچنان كه امروز، علاقهاي به تاريخ نداشت. اشيا و باورهاي گذشتگان چنان كه امروزه جاذبههاي موزهاي پيدا كرده اند، ارجمند، ممتاز و قيمتي نبودند. سمساريها محل آمدوشد فقرا بود، نه فرهنگيان و عتيقه بازها. زندگي در لحظه جاري بود مگر اندكي فخرفروشي در چند نسل از آبا و اجداد متاخر، نه دورتر.
شعار سال : سعيد فلاحفر، دكترا پژوهش هنر در يادداشتي نوشت: بشر پيشتر، آنچنان كه امروز، علاقهاي به تاريخ نداشت. اشيا و باورهاي گذشتگان چنان كه امروزه جاذبههاي موزه اي پيدا كرده اند، ارجمند، ممتاز و قيمتي نبودند. سمساريها محل آمدوشد فقرا بود، نه فرهنگيان و عتيقه بازها. زندگي در لحظه جاري بود مگر اندكي فخرفروشي در چند نسل از آبا و اجداد متاخر، نه دورتر. گذشته كهنهاي بود براي پشت سر گذاشتن و البته غيرقابل استفاده. زمان و فرسودگي چيزي را قيمتيتر از آن كه بود نمي كرد. پتينهكاري هم معنا و جاذبهاي نداشت. اما در دهههاي اخير، خصوصا بعد از تحولات فكري و اجتماعي ناشي از جنگ جهاني دوم، بشر به ماترك گذشته و گذشتگان به عنوان ميراث فرهنگي بي نظير و تكرار نشدني نگاه كرد. «تاريخ آگاهي» را لازمه تدوام پيش رونده زندگي ميدانست.
به ميراث گذشتگان افتخارآميز نگاه كرد، گاهي بيش از آنچه لازمه تجربه و عبرت كاربردي باشد. مشاغل، دانش، نهادها و قوانين حفاظت از تاريخ و فرهنگ موروثي و اشياء و ابنيه تاريخي شكل گرفتند و جهان براي آنچه وظيفهاي انساني و مهم ميپنداشت، متحد شد. جهانگردي مبتني بر بازديد از يادگارهاي تاريخي به همه طبقات اجتماعي سرايت كرد. حتي در اين اصالت نوظهور، آنچنان افراط شد كه بازار جعليات هم رونق گرفت. عده اي كاسب تاريخ و گذشته شدند. عدهاي براي خانواده كوچك خود هم ميراث ساختگي خريدند. كشورها و دولت ها براي گذشته پروري، تا حد افسانه سرايي به رقابت مشغول شدند. موزه ها با تنوع موضوعي فراوان به مهمترين پايگاه هاي فرهنگي شهرها تبديل شدند. در اين رهگذر؛ باندهاي بزرگ تجاري و مافيايي، تجارت هاي تازه اي آغاز كردند.
اما آيا اين رويه براي هميشه باقي خواهد ماند؟ آيا براي نسل هاي آتي هم مثل اين نسل، شكل گذشته يك شهر و معماري هاي خارج از گردونه ي روز آن اهميت خواهد داشت؟ آيا قدمت يك تابلوي نقاشي يا كاسه و كوزه و اسلحه قديمي، عامل ارزش بيشتر مالي شيء و اثر خواهد شد؟ آيا آيندگان حاضر ميشوند بخشي از رفاه و راحتي زندگي و ذهن خود را به خاطر خريد يا حفظ يك اثر تاريخي به زعم ايشان ناكارآمد، مصرف و قرباني كنند؟ آيا در مقابل آنچه هستند يا بايد باشند، به گذشته و درازاي تاريخي خود ارج مي نهند؟ آيا سرعت تحولات تاريخي، با انگيزه و امكان صيانت و حفظ همه مقاطع اين تحولات تناسبي خواهد داشت؟ آيا موزهها در نگهداري از آثار امروزين، به عنوان گذشتهاي براي فردا، اهتمام خواهند كرد؟ آيا نيروهاي خلاق اجتماعي آينده، باور دارند براي زندگي روز يا طراحي معماري كاربردي، ساخت اسباب زندگي روزمره يا جهان بيني روز، به سوابق چندهزار ساله نيازي هست؟ مثلا ساخت يك ابزار الكترونيكي پيشرفته چه لزومي به دانش و تجربه ناقص چند قرن پيش دارد؟ آيا در قرون بعدي همچنان حفاظت از تاريخ، پديدهاي مترقي و خردورزانه شمرده ميشود؟ آيا كنجكاوي براي آگاهي از گذشته در نسل هاي بعدي هم به قوت اكنون باقي مي ماند؟ تاريخ و دستاوردهاي تاريخ براي آيندگان چه تعريفي مي تواند داشته باشد؟ آيا آيندگان زحمات حفاظتگران امروزي را محترم مي شمارند و يا آن را كاري عبث، خرافه آميز، متعصبانه، از سر كهنگي و دور از عقلانيت مي دانند؟ آيا رفتارهاي احتمالا اغراق آميز امروز، موجب روي گرداني و تنفر آيندگان خواهد شد؟
بسياري از ارزشها به مرور زمان و همراه با تحولات اجتماعي و فكري تغيير ماهيت دادهاند و چه بسا به يك ضدارزش تبديل شدهاند. آيا توجه و گرايش به حفظ تاريخ به تدريج مشمول چنين سرنوشتي خواهد شد؟ آيا بشر دوباره به روزمرگي پيشين خود و فرايند نوين تاريخ گريزي باز ميگردد؟ آيا حافظه بشري از تاريخ و علاقه به تاريخ اشباع خواهد شد؟ آيا مدرنيسم و پس از آن، بازتعريف خواهد شد؟
عليرغم تاييد و تاكيد همه اهل فن و اتفاق نظر احتمالي فرهنگيان، به نظر مي رسد كه نشانه هاي موجود ترديدهايي جدي براي پاسخ صريح اين سئوال ايجاد كردهاند. اگر به آينده (همچنان كه به گذشته علاقه منديم) اعتقاد داشته باشيم، وقت آن رسيده تا به اين سئوالات و نشانههاي ترديد، دور از تعصب، پيش فرضها و پاسخهاي بديهي امروزي فكر كنيم. پيش از آن كه ناگهان دچار وضعيتي دور از ذهن شده باشيم.
مقالات ديگر: سمساري مرزداران